لازم است گاهي از مسجد ، کليسا و ... بيرون بيايي و ببيني پشت سر اعتقادت چه ميبيني ترس يا حقيقت ؟!
لازم است گاهي از ساختمان اداره بيرون بيايي ، فکر کني که چهقدر شبيه آرزوهاي نوجوانيت است ؟!
لازم است گاهي درختي ، گلي را آب بدهي ، حيواني را نوازش کني ، غذا بدهي ببيني هنوز از طبيعت چيزي در وجودت هست يا نه ؟!
لازم است گاهي پاي کامپيوترت نباشي ، گوگل و ايميل و فلان و بهمان را بيخيال شوي ، با خانواده ات دور هم بنشينيد ، يا گوش به درد دل رفيقت بدهي و ببيني زندگي فقط همين آهنپارهي برقي است يا نه ؟!
لازم است گاهي بخشي از حقوقت را بدهي به يک انسان محتاج ، تا ببيني در تقسيم عشق در نهايت تو برنده اي يا بازنده ؟!
لازم است گاهي عيسي باشي ، ايوب باشي ، انسان باشي ببيني ميشود يا نه ؟!
و بالاخره لازم است گاهي از خود بيرون آمده و از فاصله اي دورتر به خودت بنگري واز خود بپرسي که سالها سپري شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آيا ارزشش را داشت ...؟
زيبائي در فراتر رفتن از روزمرگيهاست.
نظرات شما عزیزان: